گزارشی از آخرین وضعیت اصلاحطلبان
در حالی که کمتر از ۴ ماه دیگر به انتخابات مجلس شورای اسلامی باقیمانده است، جریانات و گروههای سیاسی مختلف بهصورت آشکار و پنهان بر تحرکات خود در صحنه سیاسی افزوده و به دنبال تصاحب هر چه بیشتر کرسیهای بهارستان هستند.
پایگاه رهنما :
در حالی که کمتر از ۴ ماه دیگر به انتخابات مجلس شورای اسلامی باقیمانده است، جریانات و گروههای سیاسی مختلف بهصورت آشکار و پنهان بر تحرکات خود در صحنه سیاسی افزوده و به دنبال تصاحب هر چه بیشتر کرسیهای بهارستان هستند. اصلاحطلبان نیز که طی ۶ سال گذشته بسیاری از مناصب و پستها را در اختیار داشتهاند، بر دامنه فعالیتهای خود افزودهاند. در این گزارش آخرین وضعیت این جریان را از زبان فعالان اصلاحطلب بررسی میکنیم. وضعیتی که به اذعان خود اصلاحطلبان چندان مطلوب نبوده و با چالشهای متعددی روبهروست.
چالش نسبت با دولت
یکی از اصلیترین چالشهای امروز جریان اصلاحطلب، مشخص کردن نسبت آن با دولت است. کارنامه ضعیف و غیرقابلدفاع دولت باعث شده است اصلاحطلبان در این زمینه دچار اختلافنظر شوند. برخی معتقدند باید سفره خود را از دولت جدا کنیم و برخی دیگر میگویند چنین کاری به مصلحت نیست و باعث اتهام بیاخلاقی به جریان اصلاحات میشود؛ چراکه این جریان از ابتدا دولت تدبیر و امید را موردحمایت قرار داده و اکنون نمیتواند بهراحتی خود را از آن جدا سازد.
محمد عطریانفر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران چندی پیش در مصاحبهای گفته بود، ائتلاف اصلاحطلبان و اعتدالگرایان که در سال ۹۲ روحانی را به قدرت رساند، اکنون از قوام و دوام لازم برخوردار نیست و تلنگری از سوی طرفین میتواند این ائتلاف ۶ ساله را پایان دهد.
در اینسو، بهزاد نبوی فعال سیاسی اصلاحطلب در مصاحبهای درباره طرح جدایی اصلاحطلبان از دولت دوازدهم و اینکه برخی از اصلاحطلبان در پی ایجاد شکاف میان خود و دولت برای بازیابی افکار عمومی برای انتخابات آینده مجلس هستند، میگوید: «پیشتر هم گفتهام عدهای از اصلاحطلبان به دو دلیل میخواهند خرج خودشان را از دولت جدا کنند. یکی اینکه احساس میکنند جامعه از وضع موجود ناراضی است و نمیخواهند این نارضایتی متوجه خودشان شود. دسته دوم، تعداد کمی از دوستان هستند که میدانند مشکل از کجاست، ولی چون انتقاد از دولت بی هزینهترین انتقاد است، ترجیح میدهند همه کاسه و کوزهها را سر دولت بشکنند. البته معنی حرفی که میزنم این نیست که دولت انتقاد ندارد، ولی آنچه امروز جامعه را به این وضعیت درآورده دولت و اصلاحطلبان نیستند. به عقیده من برخی اصلاحطلبان متأسفانه با این کار دارند گل به خودی میزنند.»
چالش نحوه مشارکت
چالش دیگر جریان اصلاحات، اختلاف درباره چگونگی ورود به انتخابات است. این جریان بهطورکلی در این زمینه دو دیدگاه را مطرح میکند. برخی میگویند اصلاحطلبان باید به هر صورتی در انتخابات شرکت کنند و برخی دیگر میگویند این مشارکت باید مشروط باشد. اصلیترین شرط آنان برای شرکت در انتخابات، مسامحه شورای نگهبان در تأیید صلاحیت نامزدهای موردنظر آنان است که در لفافه یا بهصراحت بیان میکنند. البته برخی تحلیلگران نیز معتقدند این دوگانه در جریان اصلاحات واقعی نبوده و یک تقسیمکار پنهان میان اصلاحطلبان است. صاحبان این تحلیل معتقدند اصلاحطلبان برای فشار به شورای نگهبان و درعینحال پاسخگویی به مطالبات هواداران خود، این سیاست دوگانه و بهظاهر مخالف را در پیشگرفتهاند، اما در باطن اختلافی نبوده و یک هدف را دنبال میکنند که همان پیروزی حداکثری در انتخابات است.
سعید حجاریان از تئوریسینهای جریان اصلاحات مدافع مشارکت مشروط است. وی اخیراً در یادداشتی اعلام کرده که اصلاحطلبان باید موضع خود را در برابر انتخابات بهصراحت و با جزئیات کامل اعلام کند، او در ادامه عقلانیترین راهبرد در کوتاهمدت را «مشارکت مشروط» دانسته است. حجاریان همچنین تأکید کرده که باید از فرصت انتخابات استفاده کرد، ولی چنانچه شروط مطرحشده برآورده نشد، باید عطای انتخابات را به لقایش بخشید.
محمد عطریانفر از فعالان اصلاحطلب در این مورد معتقد است: نظر آقای حجاریان، در این مقوله و زمان را باید اظهارنظر فردی تلقی کنیم؛ اقدامات اصلاحطلبان، اقداماتی کاملاً مشارکتجویانه است. تجربه تاریخی در طول ۴۰ سال نشان میدهد که همواره اصلاحطلبان در انتخابات مشارکت داشتهاند و اگر صحبت از حضور مشروط کردهاند، راه بهجایی نبرده و زیاندیدهاند.
همچنین حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران که نقش مهم و مؤثری در جریان اصلاحات دارد، در این مورد میگوید: حتی اگر شرایط اجتماعی طوری باشد که شکست اصلاحطلبان در شهرهای بزرگ و سیاسی متصور باشد و موج دلزدگی از سیاست و دوری از انتخابات در مردم دیده شود، بازهم اصلاحطلبان باید در صحنه حضورداشته باشند.
برخی معتقدند هدف اصلی بحث مشارکت مشروط، فرار به جلو و تلاش برای عدم پاسخگویی درباره عملکرد اصلح طلبان است. به نظر میرسد چه این اختلاف واقعی و یا یک تاکتیک سیاسی باشد تا آستانه انتخابات ادامه خواهد یافت.
چالش بستن لیست انتخاباتی
مسئله بعدی این جریان چگونگی بستن لیست انتخاباتی است. این لیست توسط چه کسانی و با چه معیاری باید بسته شود؟
در ایام انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال ۹۴، جمعی تحت عنوان «شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان» بهپیشنهاد سید محمد خاتمی گردهم آمدند و ریاست آن جلسات را محمدرضا عارف بهعهده داشت. این جمع متشکل از نمایندگان احزاب عضو شورای هماهنگی و برخی چهرههای غیرحزبی جریان اصلاحات بود و وظیفه داشتند برای انتخابات مجلس لیستی واحد ارائه کنند که این اقدام آنها در تهران موفقیتآمیز بود.
با پایان انتخابات مجلس، اواسط تابستان سال ۹۵ جلسهای در بنیاد باران با حضور اعضای شورای سیاستگذاری در حضور سید محمد خاتمی برگزار شد که نشان میداد قرار است این شورا به فعالیت خود ادامه دهد، اما این جلسه غائبانی داشت که تا ماههای منتهی به انتخابات سال ۹۶ از مخالفان سرسخت شورای سیاستگذاری شدند؛ اما حزب مردمسالاری بهدبیرکلی کواکبیان، اراده ملت بهدبیرکلی احمد حکیمیپور حزب اعتماد ملی در زمان قائممقامی رسول منتجبنیا از منتقدان این جریان بودند و معتقدند فعالیتهای انتخاباتی باید در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات و با حضور نمایندگان احزاب انجام شود.
این چالش در جریان اصلاحات همچون کوه یخی است که تنها نوک آن از آب بیرون زده و در رسانهها و موضعگیریهای فعالان آن قابلمشاهده است. اختلاف و کشمکش در سطحی بسیار وسیعتر و عمیقتر در پشت پرده وجود دارد.
چالش هویت
اما مهمترین مسئله و چالش جریان اصلاحات مسئله هویت است. پس از ۲۲ سال از تولد جریان اصلاحات، همچنان این جریان با سؤالات جدی هویتی روبرو است. اصلاحات چیست و اصلاحطلب کیست؟ نسبت اصلاحات باقدرت و مناصب سیاسی چیست؟ آیا این جریان یک جریان اجتماعی است یا جریانی سیاسی و معطوف به قدرت؟
چند روز پیش مناظرهای میان احمد زیدآبادی و مصطفی تاجزاده برگزار شد. زیدآبادی در این مناظره به نکته مهمی اشاره میکند و میگوید: اصلاحطلبی از دوم خرداد به بعد یک سری دوستانی بودند که در احزاب فعال بودند، به نحوی نمایندگان اعلامنشده اصلاحات شدند و بعضی قهرمان این جنبش شدند و حرکتی شروع شد. آنجایی که این حرکت اجتماعی میتوانست به بالندگی برسد واگذار به یک منازعه در قدرت شد و آن حرکت عقیم شد و آن افرادی که قرار بود این حرکت را نمایندگی کنند نتوانستند بهره لازم را ببرند. ماهم میخواهیم یک پای در جامعه مدنی داشته باشیم و یکپا در قدرت، این دو یکدیگر را تقویت نمیکنند بلکه یکدیگر را بر زمین میزنند.
البته این چالش هویتی مربوط به امروز و دیروز نیست و ریشهای عمیق دارد. این تحلیل بیبیسی که سه سال پیش مطرح شده است، صورتبندی قابلتأملی از این چالش طرح میکند: «اصلاحطلبان دچار ریاکاری دوسویهاند: از طرفی میکوشند وفاداری خود را به بخش مسلط حکومت ثابت کنند و از طرفی دیگر میکوشند به دموکراسی خواهان بیرون از حکومت و رأیدهندگان بگویند طالب دموکراسی و حقوق بشر هستند. نه اعتماد گروه اول را میتوانند کاملاً جلب کنند و نه اعتماد گروه دوم را. این ریاکاری ریشهای ساختاری دارد، منظور این نیست که تکتک اصلاحطلبان به لحاظ شخصیتی ریاکار هستند یا نیستند، منظور اشاره به جایگیری آنان میان دو گروه و بازی دوگانه ناشیانه آنها است.... اصلاحطلبان باید بر این ریاکاری فائق بیایند و مجدداً عهدی نو با دموکراسیخواهان ببندند.»
آنچه گفته شد تنها چهار مورد از چالشهای جریان اصلاحات در آستانه انتخابات بود. باید منتظر ماند و دید اصلاحطلبان چگونه با این چالشها برخورد کرده و آیا امکان خروج از آنها را دارند یا خیر.
ارسال نظرات